چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

به گزارش وبلاگ دریا، به گزارش خبرنگار خبرنگاران؛ بحث اقتباس در عین سادگی بحث پیچیده ای است. سرویس هنر خبرنگاران در ایام نمایشگاه کتاب تهران به آنالیز این پرونده پرداخت که اقتباس چیست و چرا در ایران با سابقه قوی فرهنگ و هنر و ادب میل به اقتباس کمتر از سایر کشورها دیده می گردد؟

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

بازآفرینی یا اقتباس آن است که هنرمند با الهام گرفتن از اثر کهن، دست به آفرینشی دوباره بزند و اثر اولیه را به گونه ای دیگر بیافریند در واقع، اثر نو، دقیقاً همان اثر اولیه نیست بلکه تنها رگه هایی از اثر اولیه در آن دیده می گردد.

اقتباس معمولا همراه بازآفرینی است؛ یعنی هنرمند با الهام گرفتن از یک اثر هنری دیگر مثل فیلم، کتاب، نقاشی، شعر و یا هر چیز دیگری دست به آفرینشی نو می زند. گاهی فقط رگه هایی از اثر اولیه در اثر نو دیده می گردد. گاهی هم سعی شده سیر داستان، شخصیت ها و تا حد ممکن ویژگی زبانی و لحن اثر اصلی حفظ گردد. به علت بازآفرینی اثر تازه ساخته شده، اثری مستقل، تازه و گاه بدیع خواهد بود.

اقتباس در سینما، تئاتر و تلویزیون به سه دسته کلی تقسیم می گردد. 1- اقتباس آزاد 2- اقتباس وفادار 3- اقتباس لفظ به لفظ

گاهی اقتباس آزاد را به سختی می توان اقتباس دانست. به نظر بسیاری از اهالی هنر اقتباس گستره بزرگی دارد. وقتی شخصی با تماشا یک اثر مثل یک تابلوی نقاشی یا شنیدن یک قطعه موسیقی یا حتی شنیدن خاطره ای یا تماشا شخصیتی در یک تئاتر الهام گرفته و یک اثر هنری نو خلق می نماید اقتباس نموده است.

در این نوع از اقتباس عموماً یک ایده، یک موقعیت یا یک شخصیت را از منبع ادبی می گیرند و آن را به گونه ای مستقل می پرورانند. مثل سینمایی سریر خون اثر آکیرا کوروساوا، که مکبث شکسپیر را با روایتی کاملاً متفاوت ساخت.

اقتباس وفادار یا وفادارانه می کوشد تا حد امکان با حفظ روح اثر اصلی، اثر ادبی نوشته شده را در قالب سینما بازآفرینی کند. در میان فیلم های سینمایی تام جونز اثر تونی ریچاردسون نمونه ای از اقتباس وفادار است. زیرا بیشتر ساختار داستانی رمان، حوادث مهمش و بسیاری از کاراکترهای تاثیرگذار آن در فیلم سینمایی حفظ شدند. معمولا این فیلم ها به لحاظ زمان فیلم در دسته آثار بلند سینمایی محسوب می شوند چرا که کارگردان سعی نموده در اقتباسش به اصل اثر وفادار بماند.

اقتباس لفظ به لفظ که گاهی در اصطلاح به آن اقتباس نعل به نعل هم گفته می گردد. عمدتا هنگام اقتباس از نمایش نامه ها اتفاق می افتد. فیلم چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟ به کارگردانی مایک نیکولز، اقتباس لفظ به لفظ نمایشنامه ای از ادوارد آلبی است.

اقتباس به شیوه کلاسیک ساخت یک اثر هنری از روی یک ایده یا اثر هنری دیگر است. بیشترین کاربرد اقتباس وصل کردن دو دنیای ادبیات و هنر به یکدیگر است. ساخت یک فیلم یا تئاتر از روی یک متن ادبی یا یک داستان و رمان یک اقتباس ادبی محسوب می گردد. هرچند متداول ترین شیوه اقتباس به لحاظ مضمون شیوه اقتباس ادبی است اما اقتباس گرافیکی و عکاسی، اقتباس نمایشی، اقتباس نقاشی و معماری، اقتباس موسیقی و اقتباس از سینما برداشت از شیوه های کارگردانی یک فیلم ازانواع اقتباس محسوب می گردد.

گاهی ما از روی یک اثر ادبی فیلمی سینمایی می سازیم اما گاه از روی یک فیلم سینمایی یک کتاب نوشته می گردد. آیا این یک اقتباس به صورت عکس است؟ بدون شک این کار نیز اقتباس به شمار میرود هرچند خیلی متداول نیست.

رابطه بین هنرها و علوم با هنرها رابطه ای بینامتنی است که در تعریف کلاسیک اقتباس کمتر به آن اشاره می گردد. برای مثال الهام گرفتن از یک چشم انداز و نوشتن یک شعر یا خلق یک نقاشی یا هر اثر هنری دیگری از روی آن به نوعی یک رابطه بینامتنی است که می توان آن را اقتباس آزاد گفت.

مسأله مهمی که در اقتباس مطرح است مسأله حقوقی است. اینکه حقوق خالق اثر چه به صورت مادی و چه به صورت معنوی تأمین گردد و حقی از صاحب اصلی اثر ضایع نگردد موضوع جدی و مهمی است که گاها مورد بی توجهی و بی مهری اقتباس نماینده واقع می گردد.

شاید گاهی از خود بپرسیم که مرز بین اقتباس و کپی کردن کجاست؟ آیا هر نوع برداشتی از کتاب یا فیلم را می توان اقتباس گفت؟ واقعیت این است که بین اقتباس و کپی کردن از یک اثر ادبی یا سینمایی، مرز بسیار ظریف اما مشخصی وجود دارد. اقتباس نماینده باید خود را امانت دار به حقوق مؤلف بداند. در تیتراژ فیلم خود باید حتما به منبع اقتباس اشاره کند. این یعنی حفظ حقوق معنوی پدید آورنده اثر اصلی. البته کسانی هم بوده اند که دست به اقتباس گسترده ­ای از یک اثر زده اند و برای اینکه از زیر دین حقوق معنوی مالک اثر خود را خلاص نموده باشند در تیتراژ فقط به ذکر جملاتی مانند با نگاهی به … یا برداشتی آزاد از … بسنده نموده­ اند. درچهل ویکمین جشنواره فیلم فجر فیلم های غریب و شماره ده دو فیلمی بودند که در تیتراژ خود فقط از نام کتاب هایی که برای ساخت فیلم شان از آن ها استفاده نموده بودند اشاره نموده اند.

در این میان گاهی اقتباس نماینده ها از نوشتن همین مقدارهم در تیتراژ فیلم شان دریغ می نمایند و با این کار مرزهای بی اخلاقی حرفه ای در سینما را توسعه می دهند.

در سرانجام نمایشگاه کتاب 1402 حاصل مصاحبه و گفت وگوها با اهالی فن این شد که با تمام کوشش هایی که در این سال ها اجرا شده مانند خرید حق اقتباس 60 داستان و رمان ایرانی به وسیله بنیاد سینمایی فارابی برای تبدیل آن ها به فیلم سینمایی، اختصاص جایزه اقتباس به فیلم های کوتاه به وسیله خانه کتاب در جشنواره فیلم کوتاه تهران و .... هنوز هم فیلم نامه اقتباسی نتوانسته اندازه قابل توجهی از فیلم های سینمایی ما را به خود اختصاص بدهد. هرچند کوشش ها از سوی نهادهای دولتی و خصوصی دست اندرکار سینما به سمت تشویق به اقتباس از روی آثار ادبی ایران زمین است اما به نظر می رسد باید میل شخصی فیلم نامه نویسان هم به این سمت تمایل پیدا کند تا کم کم این پاشنه آشیل سینمای ایران که همچنان فیلم نامه است قوت بگیرد و دیگر لنگ نزند. این که مسائلی مثل نبود جایزه سیمرغ بلورین برترین فیلم نامه اقتباسی در جشنواره های اخیر فجر می تواند به این میل را کم کند یا این که ورود فیلم نامه نویسان جوان و نو به صنعت سینما در کشورمان این میل را بیشتر می نماید جای بحث دارد. شاید هم باید داستان نویسان ایرانی حساسیت ها را نسبت به اقتباس از داستان شان کم نمایند. قرار نیست مدیوم سینما مانند ادبیات عمل کند. فیلم دنیایی متفاوت دارد و اقتباس قرار نیست کپی یک داستان باشد. اقتباس می تواند گاهی جلوتر از اثر اصلی گام بردارد و ارزش های هنری یک اثر ادبی را غنای بیشتری ببخشد. شاید در زمینه اقتباس چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.

منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران

به "چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید